- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به هر قتلم یک نفس بس نرگس جانانه را شعله کافی بود بال و پر پروانه را
2 خون تراوش می کند از چاک های سینه ام طفل اشکم باز گم کرد است راه خانه را
3 مردم چشمم کنند از دل به سوی دیده اشک همچو موری کو بسوی خانه آرد دانه را
4 من مسلمان نیستم گبرم ولی از بیم خلق میفروزم در درون خانه آتش خانه را
5 تکیه بر دیوار نتوانم نمود از بس که دل تا فتد از آه آتش بار این ویرانه را