- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تحمل از غم تو یا ز روزگار کنم بغیر آنکه خورم خون دل چکار کنم
2 اگر عناصر این نه فلک ورق گردد غمت رقم نشود گرچه اختصار کنم
3 بطول روز قیامت شبی ببایستی که با تو من گله از درد انتظار کنم
4 ببزم غیر مکش می روا مدار که من مدام بی تو بخون جگر مدار کنم
5 بآن رسیده ز جور سپهر و کینهٔ غیر که رخت بندم و ترک دیار و یار کنم
6 کنون که ناشده طوفان بیار خاک رهش که بلکه چارهٔ این چشم اشکبار کنم
7 جفا مبر ز حد اندیشه کن از آن روزی که داوری بتو در نزد کردگار کنم
8 نصیب ما نشد ای دوست کنج دامت هم نه آشیان نه قفس کاندران قرار کنم
9 عجب مدار گرت نغمه سنج شد اسرار که عندلیبم و افغان بنوبهار کنم