جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

تدبیر از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 652

غزل 652 ام از 6329 غزلیات

تدبیر کند بنده و تقدیر نداند

1 تدبیر کند بنده و تقدیر نداند تدبیر به تقدیر خداوند نماند

2 بنده چو بیندیشد پیداست چه بیند حیله بکند لیک خدایی نتواند

3 گامی دو چنان آید کو راست نهادست وان گاه که داند که کجاهاش کشاند

4 استیزه مکن مملکت عشق طلب کن کاین مملکتت از ملک الموت رهاند

5 باری تو بهل کام خود و نور خرد گیر کاین کام تو را زود به ناکام رساند

6 اشکاری شه باش و مجو هیچ شکاری کاشکار تو را باز اجل بازستاند

7 چون باز شهی رو به سوی طبله بازش کان طبله تو را نوش دهد طبل نخواند

8 از شاه وفادارتر امروز کسی نیست خر جانب او ران که تو را هیچ نراند

9 زندانی مرگند همه خلق یقین دان محبوس تو را از تک زندان نرهاند

10 دانی که در این کوی رضا بانگ سگان چیست تا هر که مخنث بود آتش برماند

11 حاشا ز سواری که بود عاشق این راه که بانگ سگ کوی دلش را بطپاند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تدبیر کند بنده و تقدیر نداند

شاعر شعر تدبیر کند بنده و تقدیر نداند چه کسی است ؟

شاعر شعر تدبیر کند بنده و تقدیر نداند جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر تدبیر کند بنده و تقدیر نداند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر تدبیر کند بنده و تقدیر نداند چیست ؟

قالب شعر تدبیر کند بنده و تقدیر نداند غزل است

مضمون اصلی شعر تدبیر کند بنده و تقدیر نداند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر