- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به کفر زلفت از آن تازه کردم ایمان را که تازه ریختهای خون صد مسلمان را
2 ز حد فزون مکن ای داغ با دلم گرمی که هیچکس به تواضع نکشته مهمان را
3 قیامتی ز خرامیدنش بلند نشد چه نسبت است به قد تو سرو بستان را
4 شب وصالم اگر رخصت نظاره دهی چو شمع بر سر مژگان فدا کنم جان را
5 سرشک من همهجا میرسد نیم زان قوم که شستهاند ز دامن جدا گریبان را