تا پریشان به رُخ آن زلف از شاطرعباس صبوحی غزل 6

شاطرعباس صبوحی

آثار شاطرعباس صبوحی

شاطرعباس صبوحی

تا پریشان به رُخ آن زلف سمن ساست تو را

1 تا پریشان به رُخ آن زلف سمن ساست تو را جمع اسباب پریشانی دلهاست تو را

2 دست بردی به رخ از شرم و حریفان گفتند که تو مو سائی و عزم ید بیضاست تو را

3 همچو ترسا بچگان عود و صلیب افکندی یا حمایل زد و سو زلف چلیپاست تو را

4 قبلهٔ خلق بود گوشهٔ ابروی تو زان کعبه و میکده و دیر و کلیساست تو را

5 سرو را به تو چه نسبت، مه نو را چه نشان قامتی مُعتدل و طلعت زیباست تو را

6 سر کوی تو بود محشر خونین کفنان خود به بام آی اگر میل تماشاست تو را

7 بتولاّت صبوحی به دو عالم زده پای با چنین دوست بگو از چه تبرّاست تو را

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر