محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی
محمدحسین غروی اصفهانی

تا شد آواره از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 100

غزل 100 ام از 226 غزلیات

تا شد آواره ز اقلیم حقیقت پدرم

1 تا شد آواره ز اقلیم حقیقت پدرم من از آن روز در این وادی غم در بدرم

2 نه چنان واله و سرگشته در این بادیه ام که ببانگ جرسی راه به جائی ببرم

3 رحمی ای خضر ره گمشدگان بهر خدای بر لب خشک و دل سوخته و چشم ترم

4 راه عشقست و هزاران خطرم از پس و پیش بی تو ای روح روان جان بسلامت نبرم

5 کشتی عمر گرفتار دو صد موج بلاست بار الها مددی کن، برهان از خطرم

6 نبود باک ز سرپنجۀ شاهین قضا گر بود سایۀ سلطان هما تاج سرم

7 بدم ای صبح مراد از افق بخت بلند تا بگردون نرسد شعلۀ آه سحرم

8 مفتقر کیست؟ کمین بندۀ این درگاه است آری آری بغلامی درت مفتخرم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا شد آواره ز اقلیم حقیقت پدرم

شاعر شعر تا شد آواره ز اقلیم حقیقت پدرم چه کسی است ؟

شاعر شعر تا شد آواره ز اقلیم حقیقت پدرم محمدحسین غروی اصفهانی می باشد.

شعر تا شد آواره ز اقلیم حقیقت پدرم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر تا شد آواره ز اقلیم حقیقت پدرم چیست ؟

قالب شعر تا شد آواره ز اقلیم حقیقت پدرم غزل است

مضمون اصلی شعر تا شد آواره ز اقلیم حقیقت پدرم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر