1 گرفتار صورت چو گردد چنان خلافی به صورت نماید عیان
2 ز صورت گذر کن تو معنی طلب که یابی تو در ملک معنی طرب
3 هیولی یکی و به صورت هزار یکی را به صورت هزارش شمار
4 ز خلق خدا نیک آگاه شو بیا همدم نعمتاللّه شو
1 ای آب حباب آب دریاب سرچشمهٔ این سراب دریاب
2 جامی و شراب و جسم و جانی این جام پر از شراب دریاب
1 غرق آب و آب را جوئیم ما آبروی ما ز ما جوئیم ما
2 صورت و معنی و جام می مدام آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد