1 تا گردش نُه گنبد گردان باشد تا عالم امتزاج و ارکان باشد
2 تا معدن و تا نبات و حیوان باشد سلطان جهان طغی تمورخان باشد
1 وقت صبوحی آن شوخ سرکش از در درآمد با تیر و ترکش
2 مُشکش مطرّا، شهدش مصفّا خالش معنبر، ماهش منقّش
1 چمن را رنگ و بو چندین نباشد سمن را جعد مشک آگین نباشد
2 «حاش لِلّه» لبت را جان نخوانم که هرگز جان چنین شیرین نباشد
1 جلوه حسن ترا محرم به جز آیینه نیست سرّ سودای خیالت محرم هر سینه نیست
2 حُسن خود خواهی که بینی در دل ما کن نظر اندرون پاکبازان کمتر از آیینه نیست