1 به طوفان اشکی به غوغای آهی به غارت دهم محشری از نگاهی
2 ز دام عدم می کند رم نگاهم چها می کند چشم او از نگاهی
3 به حق تمنا به جان تماشا ندارم گناهی ندارم گناهی
4 چو دستی گریبان تقصیر گیرد من و دامن خجلت عذرخواهی
1 مکن در کار گلشن جلوههای انتخابی را مده بر باد رنگ و بوی گلهای نقابی را
2 دلم در سینه تا پر می زند چشمش خبر دارد نمی دانم کجا آورده این حاضر جوابی را
1 اندیشه کند قبله شکیبایی ما را آیینه کند آینه رسوایی ما را
2 تا عشق رمیدن کند از یاد نگاهی وحشت زخدا خواسته تنهایی ما را
1 نکرده شکوه بیجا زیارت لب ما اثر ز خود رود از انتعاش یارب ما
2 نه از نزاع وبالی نه از جدل خللی فروغ آینه صاف ماست کوکب ما