- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا چند کشد دل الم بیهده کوشی چون صبح نفس باختم از خانه بدوشی
2 خجلت ثمر دشت تردد نتوان زیست ترسم به عرق گم شود از آبله جوشی
3 امروز کسی محرم فریاد کسی نیست دلکوب خودم چون جرس از هرزه خروشی
4 شمعی که به فانوس خیال تو فروزند چون آتش یاقوت نمیرد ز خموشی
5 ای خواب تو تلخ از هوس مخمل دنیا حیف است ز حرف کفنت پنبهبهگوشی
6 گر آگهی از ننگ بدانجامی اقبال هر چند به گردون رسی از خاک به جوشی
7 تا خجلت پستی نکشد نشئهٔ همت آن جرعه که بر خاک توان ریخت ننوشی
8 در سعی طلب چشم به فرصت نتوان دوخت برق آینهدار است مبادا مژه پوشی
9 بیدل اگر آگه شوی از درد محبت یک زخم به صد صبح تبسم نفروشی