تیرت ار پیکان خونین از ابراهیم شاهدی دده غزل 49

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

تیرت ار پیکان خونین از جگر بیرون برد

1 تیرت ار پیکان خونین از جگر بیرون برد جان شیرین تیره رخت از هر گذر بیرون برد

2 با خیالت جان من در تن بسی دل خوش بود لیک ترسم سیل اشکش از نظر بیرون برد

3 می پزم سودای زهد و توبه و آمد بهار کو می صافی که این سودا ز سر بیرون برد

4 پرخطر راهست راه عشق و ما بی زاد و آب سیل اشک ما مگر هم زین خطر بیرون برد

5 سرخ رو گردد به نزد عاشقانت شاهدی خون دل را دمبدم از دیده گر بیرون برد

عکس نوشته
کامنت
comment