1 هزار مرتبه جانی که جانم از دستش بلب رسیده فدای «هزار» نتوان کرد
2 هزار درد نهان دارمی که یک ز هزار به جز «هزار» به کس آشکار نتوان کرد
1 امشب از آسیا، اروپا رفتی غلط کردی که بی ما آنجا رفتی
2 الهی دختر گیوار بمیره ما را تنها گذشتی، جلفا رفتی
1 زان سبو دوش که در میکده ساقی بردوش داشت جامی زدم، امشب خوشم از نشأه دوش
2 از بناگوش تو با برگ گلم حرفی رفت که خود آن حرف بگوش تو رسد گوش بگوش
«دیدم صنمی سروقد و روی چو ماهی» یا بهاختصار «دیدم صنمی»، نخستین تصنیف عارف قزوینی است که سال ۱۳۱۵ ه. ق در دستگاه شور ساخته شد. ,
عارف قزوینی دیدم صنمی را در هجدهسالگی، قبل از آمدن به تهران به عشق دختری ارمنی به نام خانمبالا ساخته است. ,