1 صد بار اگر به تیغ کین می کشدم غم نیست که یار نازنین می کشدم
2 خونم ریزد لیک برای دل غیر بهر دل آن می کشد این می کشدم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ماند آخر حسرت دیدار او در دل مرا منتی در دل نهاد این مرگ مستعجل مرا
2 بارها دل بر وفای خوبرویان بسته ام باز می خواهم که داند هر کسی عاقل مرا
1 گرنه یک گل چون گل روی تو در گلزار نیست نالهٔ بلبل چرا چون نالهٔ من زار نیست
2 بر سر بالینم آ وقت نگاه واپسین تا بدانی جان سپردن آنچنان دشوار نیست
1 بگذشت زجان هر کس و از آن سر کو رفت آنجا به چه کار آمد و زآنجا به چه رو رفت
2 خونی که روا بود که از تیغ تو ریزد از حسرت تیغت همه از دیده فرو رفت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به