- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ببند دست و می از شیشه در گلویم ریز که من به قول دف و چنگ نشکنم پرهیز
2 غبار بر می همچون زلال ننشیند قضا ز بام به غربال گو بلا می بیز
3 ز هول صور سرافیل بی خبر مانیم چو دامن تو بگیریم روز رستاخیز
4 ببخش جاذبه یی تا ز خود برون آییم که نیست غیرگریبان چاک دست آویز
5 به دام و قید تو آییم و در تو نیست شدیم که از کمند تو جز در تو نیست روی گریز
6 تو را به کشتن ما خجلت و محابا نیست که هست گردن ما نرم و تیغ قهر تو نیز
7 کنون نیاز ریایی ما بر آتش نه که سوی روضه نیاریم کاه دودانگیز
8 چگونه ساعد شیرین به گردن اندازد جفاکشی که به گردن همی کشد شبدیز
9 «نظیری » از تو قدح برنبید تنگ شده تو در کنار نمی گنجی از میان برخیز