از در درآمدی و من از خود از سعدی شیرازی غزل 374

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

از در درآمدی و من از خود به در شدم

1 از در درآمدی و من از خود به در شدم گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم

2 گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

3 چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم

4 گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود بدیدم و مشتاق‌تر شدم

5 دستم نداد قوت رفتن به پیش یار چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

6 تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

7 من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت کاول نظر به دیدن او دیده‌ور شدم

8 بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم

9 او را خود التفات نبودش به صید من من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

10 گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم

عکس نوشته
کامنت
comment