- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از در درآمدی و من از خود به در شدم گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
2 گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
3 چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
4 گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
5 دستم نداد قوت رفتن به پیش یار چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
6 تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
7 من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت کاول نظر به دیدن او دیدهور شدم
8 بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
9 او را خود التفات نبودش به صید من من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
10 گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم