آنانکه در صراط صعود ولایتند از صفای اصفهانی غزل 62

صفای اصفهانی

آثار صفای اصفهانی

صفای اصفهانی

آنانکه در صراط صعود ولایتند

1 آنانکه در صراط صعود ولایتند از حق نزول کرده و بر خلق آیتند

2 رایت زدند بر ز بر بام امر و خلق در خطه امارتشان زیر رایتند

3 کونین در تغیر و مستان جام عشق در کوی میفروش بظل حمایتند

4 مفتی کند روایت و در راه کوی فقر واماندگان قافله اهل درایتند

5 در پیشگاه عشق گدایان ره نشین صاحب سریر دولت بدوند و غایتند

6 در بحر موج خیز فنا کشتی نجات بر آسمان فقر نجوم هدایتند

7 معشوق در نهایت حسنست و در خفاست با آنکه عاشقان رخش بی نهایتند

8 گر غیر روی یار ببینند در وجود اهل شهود در خور جرم و خیانتند

9 قومی که رسته اند ز وهم و خیال نفس در بارگاه عقل امیر کفایتند

10 بگذشته از تقید جانند و قید جسم وارسته از تعین شکر و شکایتند

11 ای دل ز اهل مدرسه بگریز کاین گروه مخدوم بنده اند ولی بی عنایتند

12 در آستان میکده فقر خاک باش ای تشنه لب که دردکشان در سقایتند

13 ما محرم معاینه و همرهان هنوز در پرده حدیث و حجاب روایتند

14 این سبطیان سر زده از موسی کمال از نیل رسته اند و بتیه غوایتند

15 جمعی که خوانده درس دل از مدرس صفا در شارع حقیقت شرع ولایتند

عکس نوشته
کامنت
comment