-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنچ روی تو کند نور رخ خور نکند و آنچ عشق تو کند شورش محشر نکند
2 هر کی بیند رخ تو جانب گلشن نرود هر کی داند لب تو قصه ساغر نکند
3 چون رسد طره تو مشک دگر دم نزند چون رسد پرتو تو عقل دگر سر نکند
4 مالک الملک چنان سنجق عشاق فراشت که کسی را هوس ملکت سنجر نکند
5 تاب آن حسن که در هفت فلک گنجا نیست جز که آهنگ دل خسته لاغر نکند
6 دل ویران که در و گنج هوای ابدیست رخ عاشق ز چه رو همچو رخ زر نکند
7 من ندانم تو بگو آه چه باشد آن چیز که دلارام به یک غمزه میسر نکند
8 توبه کردم که نگویم من از آن توبه شکن هر کی بیند شکنش توبه دیگر نکند
9 یا رب ار صبر نیابد ز تو دل ز آتش عشق تا ابد قصه کند قصه مکرر نکند
10 گر چه با خاک برابر کند او قالب ما خاک ما را به دو صد روح برابر نکند