-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن رهروان که در پس زانو سفر کنند پوشیده دیده و ره نادیده سر کنند
2 هر جا غبار کوی تو باشد عبیر چیست خاکیست آنکه عطر فروشان بسر کنند
3 اهل کرم که عزت مهمان شناختند خجلت کشند گر غمی از دل بدر کنند
4 یکباره عیبهای جوانی وداع کرد هنگام کوچ قافله را هم خبر کنند
5 دوران برات رزق عزیزان نوشته است بر کشته ایکه سبز ز آب گهر کنند
6 نازم بتوتیای قناعت که می دهد بینایئی که از همه قطع نظر کنند
7 حرف تب فراق ترا عاشقان چو شمع گر شام سر کنند سحر مختصر کنند
8 تاب و توان کرسی زانو چه کم شود باید خیال بیهده از سر بدر کنند
9 فرزند ماست شعر و بدان فخر می کنم زان ابلهان نه ایم که فخر از پدر کنند
10 از لذت تبسم شیرین لبان کلیم ارباب ذوق جمله نمک در شکر کنند