1 آن خوشه های رز نگر آویخته سیاه گویی همی شبه به زمرد در اوژنند
2 وان بانگ چَزد بشنو ، از باغ نیمروز همچون سفال نو که به آبش فرو زنند
1 به وقت دولت سامانیان و بلعمیان چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود
1 ما را بدان لب تو نیاز است در جهان طعنه مزن که با دو لب من چرا چَخی
1 دلی را کز هوا جستن چو مرغ اندر هوا یابی به حاصل مرغ وار او را بر آتش گَردنا یابی