🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سلطان ولد

سلطان ولد

سلطان ولد
سلطان ولد

این جهان همچو لیل و آن از سلطان ولد ولدنامه 120

ولدنامه 120 ام از 171 ولدنامه

این جهان همچو لیل و آن چو نهار

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34

1 این جهان همچو لیل و آن چو نهار این بود چون دی آن بود چو بهار

2 خواب غفلت از آن شده است گران که می لیل بیحد است و کران

3 ساقی لیل خلق را ز شراب آن چنان کرده است مست و خراب

4 که بصد بانگ بر نمی ‌ خیزند و ز شقا خون خود همی ریزند

5 حالت مرگشات کند بیدار از چنین بیهشی بد هشیار

6 لیل خواب آورد یقین همه را در خور آرد گیاهها رمه را

7 آنکه در لیل باشد او بیدار نفس او را ز خفتگان مشمار

8 مرگ را دیده است او پیشین زندگی بایدت بوی بنشین

9 مرد عاشق اگرچه مخلوق است جان او نور و سر فاروق است

10 صورت او قیامت کبری است وان قیامت که آید آن صغری است

11 زین قیامت عطا و بخششهاست وان قیامت برای زجر و جزاست

12 این و آن یک بود چو نور خداست این قیامت بدان کزان نه جداست

13 هر دو را خاصیت بود یکسان هر دو اسرار را کنند عیان

14 هر دو هستند آفتاب منیر نیک وبد را نموده بی تغییر

15 نقد با قلب پیش این خلقان در شب تار میرود یکسان

16 چونکه شب رفت روز شد پیدا قلب بیشک یقین شود رسوا

17 مصطفی روز بود چونکه عیان گشت شد آشکار هر پنهان

18 نه که بوبکر شد عزیز و گزین نی ابوجهل گشت خوار و لعین

19 همگان را چو روز شد معلوم کاصل هستی بد او و این معدوم

20 این مسی بود و او سراسر زر شبه بود این و او یگانه گهر

21 غیر بوجهل صد هزار دگر همه چون او شدند اهل سقر

22 مؤمنان نیز صد هزار هزار اهل جنت شدند ازان مختار

23 نیست این را نهایت و مبدا سر این بشنوی ز من فردا

24 سر این آن بود که دانی تو نیستی جسم جمله جانی تو

25 خرد همچو قراضه زانی تو که ندانسته ‌ ای که کانی تو

26 مغز نغزی گذر ز نقش و ز پوست تا ببینی که نیست غیر تو دوست

27 چشم بگشا و در نگر خ و د را نیک را گیر و ترک کن بد را

28 زانکه نیک و بد است در تو روان فرق کن هر دو را و نیک بدان

29 اصل این هر دو از کجاست ببین هر یکی را ز اصل خود بگزین

30 تا یقینم شود که دیده وری از بد و نیک جمله باخبری

31 تو نئی از کنون بدی ز قدیم با خدا دائماً جلیس و ندیم

32 هم سوی حق نگر بخود منگر هیچ مگسل از آن جناب نظر

33 تا بدانم که روی خود دیدی زان صفاتت که بد نگردیدی

34

سلطان ولد از شاعران بزرگ قرن 7 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
اثر این جهان همچو لیل و آن چو نهار ولدنامه 120 ام از 171 ولدنامه سلطان ولد می باشد
شعر قالب : ولدنامه سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر این جهان همچو لیل و آن چو نهار

شاعر شعر این جهان همچو لیل و آن چو نهار چه کسی است ؟

شاعر شعر این جهان همچو لیل و آن چو نهار سلطان ولد می باشد.

شعر این جهان همچو لیل و آن چو نهار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر این جهان همچو لیل و آن چو نهار چیست ؟

قالب شعر این جهان همچو لیل و آن چو نهار ولدنامه است

سبک شعر این جهان همچو لیل و آن چو نهار چیست ؟

سبک شعر این جهان همچو لیل و آن چو نهار سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر این جهان همچو لیل و آن چو نهار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
سلطان ولد

این جهان همچو لیل و آن از سلطان ولد ولدنامه 120

ولدنامه 120 ام از 171 ولدنامه
بنر