1 این جهان را نگر به چشم خرد نی بدان چشم کاندر او نگری
2 همچو دریاست وز نکوکاری کشتیی ساز، تا بدان گذری
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 اگر باشگونه بود پیرهن بود حاجت برکشیدن زتن
1 جز آن که مستی عشقست هیچ مستی نیست همین بلات بسست، ای بهر بلا خرسند
2 خیال رزم تو گر در دل عدو گردد ز بیم تیغ تو بندش جدا شود از بند
1 نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت سه پیراهن سلب بودهست یوسف را به عمر اندر
2 یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **