این از رشیدالدین میبدی کشف الاسرار و عدة الابرار 2

رشیدالدین میبدی

آثار رشیدالدین میبدی

رشیدالدین میبدی

این سوره هشت آیتست، بیست و هشت کلمه. صد و بیست حرف. جمله به مکه فرو آمده، و بعضی مفسّران گفتند: مدنی است به مدینه...

این سوره هشت آیتست، بیست و هشت کلمه. صد و بیست حرف. جمله به مکه فرو آمده، و بعضی مفسّران گفتند: مدنی است به مدینه فرو آمده. و درین سوره‌ ناسخ و منسوخ نیست. و در خبر است از مصطفی (ص) هر که این سوره بر خواند نعمتی که اللَّه تعالی او را داد در دنیا فردا در قیامت ازو شمار نخواهد، و با وی شمار نکند، و او را ثواب آن کس دهد که هزار آیت از کتاب خدا خوانده باشد. و بروایتی دیگر هر که این سوره بر خواند آن ساعت که در جامه خواب می‌شود، چنانست که صد آیت از قرآن خواند. و بوقت وفات مؤنت منکر و نکیر او را کفایت کند. ,

سبب نزول این سوره آن بود که دو قبیله از قبائل قریش یکی بنو عبد مناف بن قصی و دیگر بنو سهم بن عمرو بر یکدیگر تفاخر کردند، و از خود بیشی و پیشی نمودند، و عادت عرب این بود، پیش از مبعث مصطفی (ص)، شرف و سیادت مهتری و بهتری قومی را بودی که در ایشان کثرت بودی، و در نسب عدد فراوان بودی. تا میگفتند: فلان اکثر من فلان. و فلان اکثر عددا و اعظم نفرا من فلان. این دو قبیله برین عادت از خود بکثرت شرف نمودند. فتعادّوا ایّهم اکثر فکثرتهم. بنو عبد مناف هر یکی قوم خود را بر شمردند، سادات و اشراف و غیر ایشان، و در شمار بنو عبد مناف بیشتر آمدند. بنو سهم گفتند: انّما اهلکنا البغی فی الجاهلیّة فعدّوا موتانا و موتاکم. ,

قبیله ما در جاهلیّت و در ایّام کفر و شرک بغی کردند، بگزاف کاری و فساد از اندازه خود درگذشتند، تا عدد زندگان ایشان با کم آمد. اکنون تا مردگان خود برشمریم، و کثرت عدد خود بنمائیم. بگورستان رفتند و گورها برشمردند که این قبر فلان و این قبر فلان! قبور آن سادات و اشراف قبیله خود برشمردند. و سه خاندان بنی سهم زیاده آمد بر بنی عبد مناف. برین نسق تطاول بر یکدیگر همی‌نمودند، و تفاخر همی‌کردند تا ربّ العالمین ایشان را درین سوره از آن باز زد و گفت: أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ ای شغلکم التّکاثر و التّفاخر بکثرة المال و العدد عن طاعة ربّکم. ,

حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ یعنی: حتّی عددتم الاموات. این مباهات و مفاخرت بانبوهی و بیشی شما را از طاعت و عبادت اللَّه بازداشت. و مشغول کرد تا آن گه که مردگان را در گور بشمردید. ,

کَلَّا نشاید و این عادت نباید داشت. و از طاعت اللَّه باین تفاخر مشغول بودن نشاید. و قیل: حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ «حتّی» ادرککم الموت فدفنتم فی «الْمَقابِرَ» علی تلک الحال. و قیل: هو عامّ فیمن یبلغ بهم حبّ الدّنیا و الحرص علی الاکثار فیها «حتّی» یغفلوا عن طاعة اللَّه فیموتوا علی ذلک. قومی مفسّران گفتند: سیاق این آیت بر عموم است، ایشان را میخواهد که حبّ دنیا و حرص جمع مال بر ایشان مستولی گردد، و روزگار خویش همه بدان مشغول دارند تا از طاعت و عبادت حقّ باز مانند. و هم چنان در غفلت می‌زیند تا در آن غفلت از دنیا بیرون شوند. و قیل: یقال لهم فی الآخرة اذا خفّت موازینهم شغلتم بالاکثار من الدّنیا عن طاعة اللَّه «حتّی» متّم. و فی الخبر الصّحیح عن مطرّف بن عبد اللَّه بن الشّخیر عن ابیه قال: انتهیت الی رسول اللَّه (ص) و هو یقرأ هذه الآیة. ,

أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ قال: یقول ابن آدم: مالی مالی و هل لک یا بن آدم من مالک الّا ما اکلت فافنیت؟ او لبست فابلیت؟ او تصدّقت فامضیت؟! و عن انس بن مالک یقول: قال رسول اللَّه (ص): «یتّبع المیّت ثلاثة فیرجع اثنان و یبقی معه احد یتبعه اهله و ماله و عمله فیرجع اهله و ماله و یبقی عمله» ,

و قیل: معنی الآیة ما زلتم منهومین حتّی کنتم مکبّین علی عمارة ما یفنی لا تشبعون ممّا تجمعون الّا اذا آوتکم القبور. و مثله ما روی عن ابی بن کعب قال: کنّا نری انّ هذا من القرآن لو کان لابن آدم و ادیان من ذهب لا تبغی الیهما وادیا ثالثا و لا یملأ جوف ابن آدم الّا التّراب. و یتوب اللَّه علی من تاب، ثمّ قال: کَلَّا ردع و زجر عن التَّکاثُرُ افتخارا. سَوْفَ تَعْلَمُونَ بعد هذا انّ الاشتغال بطلب الاکثار خطاء عظیم. ,

ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ التّکرار تأکید للوعید و تغلیظ للمنهیّ عنه. و قیل: انّهما فی وقتین احدهما فی القبر و الآخر فی القیامة. و روی عن علی (ع) انّه قال: «ما زلنا نشکّ فی عذاب القبر حتّی نزلت أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ الی قوله: کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ لانّه وعید بعذاب القبر. ,

و فی الخبر الصّحیح عن عائشة انّ یهودیّة دخلت علیها فقالت: اعاذک اللَّه من عذاب القبر! فسألت عائشة رسول اللَّه (ص) عن عذاب القبر. ,

فقال: «نعم عذاب القبر حقّ». قالت عائشة: فما رأیت رسول اللَّه (ص) بعد صلّی صلاة الّا تعوّذ من عذاب القبر. ,

و عن ابی سعید: قال: قال رسول اللَّه (ص): یسلّط علی الکافر فی قبره تسعة و تسعون تنّینا تنهسه و تلدغه حتّی تقوم السّاعة، لو انّ تنّینا منها نفخ فی الارض ما انبتت خضرا. ,

ثمّ قال: لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ هذا کلام محذوف الجواب، و التّقدیر لو علمتم ما لکم و ما علیکم علما یقینا ما أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ و ما شغلکم ذلک عن غیره و اضاف العلم الی «الیقین» و هو نعته لاختلاف اللّفظین کقوله: «إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ». قال قتادة: کنّا نحدّث انّ «عِلْمَ الْیَقِینِ» ان یعلم انّ اللَّه باعثه بعد الموت. ,

لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ قرأ ابن عامر و الکسائی: لَتَرَوُنَّ بضمّ التّاء من اریته الشّی‌ء. و قرأ الآخرون بفتح التّاء، ای ترونها بابصارکم عن بعید. ثُمَّ لَتَرَوُنَّها مشاهدة عَیْنَ الْیَقِینِ اللّام لام القسم اقسم اللَّه عزّ و جلّ انّهم یرون «الجحیم». کقوله: وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها. ,

ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ عیانا لستم عنها بغائبین یراها المؤمن حین یعبرها و یراها الکافر مستقرّا یغمرها و التّکرار تأکید. و قیل: من جعل الخطاب للکفّار کان معناه انّکم لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ فی الموقف ثمّ ترونها اذا دخلتم جهنّم. و من جعل الخطاب للمؤمنین فالاوّل بمعنی العلم، ای تعلمون الجحیم حقّا اذا رأیتم عند المحشر صدق الوعید. ثمّ ترونها علی الصّراط حالة العبور. ,

ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ هذا یشتمل کلّ ما یتنعّم به فی الدّنیا اوّله الصّحة و الفراغ و الامن. یقال لهم: فیم افنیتموها ,

قال النبیّ (ص): «نعمتان مغبون فیهما کثیر من النّاس الصّحة و الفراغ». ,

فی هذا الحدیث دلالة علی عظم محلّ هاتین النّعمتین و جلالة خطرهما، و ذلک لانّ بهما یستدرک مصالح الدّنیا و یکتسب درجات الآخرة فانّ الصّحة تنبئ عن اجتماع القوی الذّاتیّة و الفراغ یدلّ علی انتظام الاسباب الخارجة المنفصلة و لا قدرة علی تمهید مصلحة من مصالح الدّنیا و الآخرة الّا بهذین الامرین صحّة فی جسم و فراغ فی قلب ثمّ سائر النّعم یدخل فی حیّزهما و ینخرط فی سلکهما و یعدّ من توابعهما. قال معاویة بن قرّة: کان یقال شدّة الحساب یوم القیامة علی الصّحیح الفارغ یقال له: کیف ادّیت شکرهما؟ و یروی عن ابن عباس قال: «النّعیم» صحّة الأبدان و الاسماع و الأبصار یسأل اللَّه العبید فیم استعملوها و هو اعلم بذلک منهم و ذلک قوله: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» و عن ابی هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «انّ اوّل ما یسأل اللَّه العبد یوم القیامة ان یقول له: الم اصحّ جسمک. الم اروک من الماء البارد؟». ,

و قال انس بن مالک ضاف رسول اللَّه (ص) الی المقداد بن الاسود فقدّم الیه طعاما فأکله ثمّ سقاه ماء باردا فاستطابه. و قال: «ما ابردها علی الکبد»! ثمّ قال: «اذا شرب احدکم الماء فلیشرب ابرد ما یقدر علیه». ,

قیل: و لم؟ قال: «لانّه اطفاء للمرّة و انقع للغلّة و ابعث علی الشّکر». ,

و قال مالک بن دینار قال: رجل للحسن انّ لنا جارا لا یأکل الفالوذج و یقول: لا اقوم بشکره. فقال: ما اجهل جارکم نعمة اللَّه علیه بالماء البارد اکثر من نعمته بجمیع الحلاوی! و عن ابی هریرة عن النّبی (ص) فی قول اللَّه جلّ ثناءه ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ. قال: «من أکل خبز البرّ و شرب ماء البارد و کان له ظلّ فذلک النّعیم الّذی یسأل عنه». ,

و عن انس بن مالک قال: لمّا نزلت: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ، جاء رجل محتاج فقال: یا رسول اللَّه هل علیّ من النّعیم شی‌ء؟ قال: «النّعلان و الظّلّ و الماء البارد». ,

و عن عبد اللَّه عن النّبی (ص) قال: «انّ اللَّه عزّ و جلّ لیعدّ نعمه علی العبد حتّی یعدّ علیه سألتنی فلانة ان ازوّجکها یسمّیها باسمها فزوّجتکها». ,

و روی انّ النّبی (ص) قرأ: أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ علی المنبر یوما فقال له رجل عن ایّ نعیم نسأل و انّما نأکل فی انصاف بطوننا و نلبس الصّوف کالضّان و سیوفنا علی عواتقنا؟ فقال (ص): «انّها ستکون». ,

و روی انّه قال: «عن الماء البارد و ظلال الجدر». ,

و روی انّه قال (ص): «هل تدرون ما ذاک «النّعیم»: قالوا: اللَّه و رسول اعلم. قال: «بیت یکنّک و خرقة تواری عورتک و کسرة تشدّ بها صلبک ما سوی ذلک نعیم. ,

و روی انّه قال: «النّعیم» المسؤول عنه یوم القیامة کسرة تقویه و ماء یرویه و ثوب یواریه». ,

و اتی سعید بن جبیر بشربة عسل فقال: انّ هذا من «النّعیم» الّذی تسأل عنه! و عن ابن عباس انّه سمع عمر بن الخطاب یقول: خرج علینا رسول اللَّه (ص) عند الظّهیرة فوجد ابا بکر فی المسجد. فقال له: «یا با بکر ما اخرجک فی هذه السّاعة»؟ قال: یا رسول اللَّه اخرجنی الّذی اخرجک. قال: و جاء عمر فقال له رسول اللَّه (ص): «یا بن الخطاب ما اخرجک»؟ قال: یا رسول اللَّه اخرجنی الّذی اخرجکما فقعد معهما عمر. قال: فاقبل رسول اللَّه (ص) یحدّثهما. ثمّ قال: «هل لکما من قوّة فتنطلقا الی هذا النّخل فتصیبا طعاما و شرابا و ظلّا» . قلنا: نعم. قال: «مرّوا بنا الی ابی الهیثم مالک بن التّهان الانصاری» قال: فتقدّم رسول اللَّه (ص) بین ایدینا فاستأذن و سلم علیهم ثلاث مرّات و امّ الهیثم تسمع الکلام من وراء الباب و ترید أن یزیدهم رسول اللَّه من السّلام فلمّا اراد رسول اللَّه (ص) ان ینصرف خرجت امّ هیثم تسعی خلفهم، فقالت: یا رسول اللَّه لقد سمعت تسلیمک و لکنّی اردت ان تزیدنا من سلامک . ,

فقال لها رسول اللَّه (ص): «این ابو الهیثم»؟ قالت: یا رسول اللَّه هو قریب ذهب لیستعذب لنا من الماء ادخلوا فانّه یأتی السّاعة ان شاء اللَّه و بسطت لهم بساطا تحت شجرة حتّی جاء ابو الهیثم ففرح بهم ابو الهیثم و قرّت عینه و صعد ابو الهیثم علی نخلة یصرم لهم عذقا. فقال رسول اللَّه (ص): «حسبک یا بالهیثم» قال: یا رسول اللَّه: تأکلون من بسر و من رطبه و من تذنوبه. ثمّ اتاهم فشربوا علیه، فقال رسول اللَّه (ص): «هذا من «النّعیم» الّذی تسألون عنه یوم القیامة، ظلّ بارد و رطب طیّب، و ماء بارد». ,

و قال بعض السّلف: من أکل فسمّی و فرغ فحمد لم یسأل عن نعیم ذلک الطّعام. و عن محمد بن کعب فی قوله: لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ قال: عمّا انعم علیکم بمحمد (ص) و قال ابو العالیة: عن الاسلام و السّنة. و قال الحسین بن الفضل: تخفیف الشّرائع و تیسیر القرآن. و عن الاعمش قال: مرّ شریح بقوم یلعبون. فقال: ما لکم؟ قالوا: فرغنا یا با امیّة. قال: ما بهذا امر الفارغ. ,

عکس نوشته
کامنت
comment