1 این قامت رعنای تو این خانۀ ویران من سرو سرای روستا طاووس خانۀ خار کن
1 ای غمت سرمایۀ سودای دل شد زیان و سود تو یغمای دل
2 شمعی از رخسار خویش افروختی سوختی پروانه سان پرهای دل
1 تو را بر سر از فقر افسر نباشد گرت خاک میخانه بر سر نباشد
2 ز ظلمات عشق آب حیوان نیابی گرت خضر فرخنده رهبر نباشد
1 ساقی بیار جامی کز چشم اشکبارم خاطر خوشست امروز برطرف جویبارم
2 ساقی ز جام دیگر آبی بر آتشم زن زان پیشتر کزین جام برجان فتد شرارم