1 می پرد این مرغ دیگر در جنان عاشقان سوی عنقا می کشاند استخوان عاشقان
2 ای دریغا چشم بودی تا بدیدی در هوا تا روان دیدی روان گشته روان عاشقان
3 اشتران سربریده پای بالا می نهند اشتر باسر مجو در کاروان عاشقان
4 آن جنازه برپریدی گر نگفتی غیرتش بی نشان رو بینشان رو بینشان عاشقان
5 چون به گورستان درآید استخوان عاشقی صد نواله پیچد از وی میرخوان عاشقان
6 ذره ذره دف زدی و کف زدی در عرس او گر روا بودی شدن پیدا نهان عاشقان
7 چون تن عاشق درآید همچو گنجی در زمین صد دریچه برگشاید آسمان عاشقان
8 در کفن پیچید بینید ای عزیزان کوه قاف چشم بند است این عجب یا امتحان عاشقان
9 خرمن گل بود و شد از مرگ شاخ زعفران صد گلستان بیش ارزد زعفران عاشقان
10 ای رسول غیرت مردان دهانم را مگیر تا دو سه نکته بگویم از زبان عاشقان