این از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 12

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

این گُره را که نام کردی خویش

1 این گُره را که نام کردی خویش هریکی گزدمند با صد نیش

2 سرگران همچو پای در خوابند پرده‌در همچو تیز درآبند

3 از ره مرگ و جسک ماده و نر آرزومند مرگ یکدیگر

4 از جفا زشت گوی یگدگرند وز حسد عیب جوی یکدگرند

5 اهل علّت نه خویش یکدگرند همچومهتاب خیش یکدگرند

6 در ضیاع و عقار خویشان را بشناسی چو گرگ میشان را

7 گرچه ایشان اقاربند همه در اقارب عقاربند همه

8 نیک گفت این سخن حکیم عرب نبود خویش اهل ناز و طرب

9 این مثل را نگر نداری سست که اقارب عقاربند دُرست

10 خویش نزدیک همچو ریش بُوَد بیش کاویش رنج بیش بُوَد

11 همه لرزنده در عنا و عذاب چون زر و سیم سفله بر سیماب

12 آشکارا چو گربه بر سرِ خوان زیر برتر چو موش در انبان

عکس نوشته
کامنت
comment