این نخل تازه بین از بابافغانی شیرازی غزل 328

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

این نخل تازه بین که ندیدست خار کس

1 این نخل تازه بین که ندیدست خار کس نگرفته رنگ دامنش از لاله زار کس

2 با آب خود بر آمده همچون گل بهشت لب تر نکرده هیچگه از جویبار کس

3 آیینه اش ز آه کسان مانده در امان ننشسته گرد بر دلش از رهگذار کس

4 شهری شد از کرشمه ی مستانه اش خراب وز باده اش نرفته عذاب خمار کس

5 مجروح ساخت تیغ زبانش دل همه یکره نگشت مرهم جان فگار کس

6 ای آنکه می روی ز پیش باز کش عنان کان آهوی رمیده نگردد شکار کس

7 فریاد از آن حریف که هر چند می خورد از کبر و ناز سر ننهد در کنار کس

8 ای کاش بر مراد کسی چون نمیرود باری بوعده هم ندهد انتظار کس

9 شمعی که روشنست فغانی بنور خود پروا نمی کند بشبستان تار کس

عکس نوشته
کامنت
comment