این صبح که جولانها بر چرخ از بیدل دهلوی غزل 1770

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

این صبح که جولانها بر چرخ برین هستش

1 این صبح که جولانها بر چرخ برین هستش دامن شکن همت ‌گردد دو سه چین هستش

2 پر هرزه درا مگذار زین قافلهٔ آفات شور نفسی دارد صد صور طنین هستش

3 طبعی‌ که ‌کمالاتش جز کسب دلایل نیست بی‌شبهه مکن باور گر حرف یقین هستش

4 از خیره‌سر دولت اخلاق نیاید راست آشوب چپ اندازی تا نقش نگین هستش

5 ادبار هم از اقبال ‌کم نیست در این میدان بر مرد تلاش حیز غالب ز سرین هستش

6 از وضع زمینگری‌ گو خواجه به تمکین ‌کوش دم جز به تکلف نیست رخشی ‌که به زین هستش

7 هر فتنه که می‌زاید از حاملهٔ ایام غافل نشوی زنهار صد فعل چنین هستش

8 هرکس به ره تحقیق دعوی قدم دارد دوری ز در مقصد بسیار قرین هستش

9 آن چشم‌که انسان را سرمایهٔ بینایی‌ست از هر دو جهان بیش است‌ گر آینه بین هستش

10 بر نشو و نما چشمی بگشا و مژه بربند هر گل‌ که تو می‌کاری آیینه زمین هستش

11 از روز و شب‌ گردون بیدل چه غم و شادی خوش باش ‌که مهر و کین‌ گر هست همین هستش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر