1 این هیولا عجوزهای عجب است چادری بر سر است و میگردد
2 هر زمان صورت دگر گیرد شده صورت پرست و میگردد
3 دم به دم شوهری کند وانگه در پی دیگر است و میگردد
4 اعتمادی بر او نباید کرد زانکه شخصی غر است و میگردد
1 پادشاه و پادشاهی ما و درویشی ما عاقلان و آشنائی ما و بی خویشی ما
2 در میان عشقبازان ما کمیم از هر یکی از کمی ماست در عالم همه بیشی ما
1 حضرت او را به او بینیم ما لاجرم او را نکو بینیم ما
2 آب چشم ما به هر سو رو نهاد غرق دریا مو به مو بینیم ما
1 در محیط عشق ما گوهر طلب هفت دریا را نجو دیگر طلب
2 عود دل در مجمر سینه بسوز آنچنان عودی در این مجمر طلب