- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این حکایت شنو که در بغداد رایت و پرده را خلاف افتاد
2 رایت از گرد راه و رنج رکاب گفت با پرده از طریق عتاب:
3 من و تو هر دو خواجهتاشانیم بندهٔ بارگاه سلطانیم
4 من ز خدمت دمی نیاسودم گاه و بیگاه در سفر بودم
5 تو نه رنج آزمودهای نه حصار نه بیابان و باد و گرد و غبار
6 قدم من به سعی پیشتر است پس چرا عزت تو بیشتر است
7 تو بر بندگان مه رویی با غلامان یاسمن بویی
8 من فتاده به دست شاگردان به سفر پایبند و سرگردان
9 گفت من سر بر آستان دارم نه چو تو سر بر آسمان دارم
10 هر که بیهوده گردن افرازد خویشتن را به گردن اندازد