1 این مژده فتح از پی هم زیبا بود این کیف دو بالا چه نشاط افزا بود
2 از رفتن (دریا) سر (بیرا) هم رفت گویا سر او حباب این دریا بود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 صبرم حریف دوری طاقت گداز نیست شام غمست این سر زلف دراز نیست
2 گر کوتهست دست امیدم عجب مدار در دعوی گزاف زبانم دراز نیست
1 شکفت غنچه ولی موسم خزان منست فروغ عارض گل برق آشیان منست
2 چنان نهفته ام اسرار عشق را، که لبم خبر نیافت که نام که بر زبان منست
1 ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را برنتابد از خرابی خانهام تعمیر را
2 گر چنین شاداب از خون شهیدان میشود آب پیکان سبز خواهد کرد چو تیر را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به