این دل که دوستی به تو خون از وحشی بافقی غزل 164

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

این دل که دوستی به تو خون خواره می‌کند

1 این دل که دوستی به تو خون خواره می‌کند خصمی به خود نه ، با من بیچاره می‌کند

2 بد خوییت به آخر دیدن گذاشته است حالا نظر به خوبی رخساره می‌کند

3 این صید بی ملاحظه غافل از کمند گردن دراز کرده چه نظاره می‌کند

4 این شیشهٔ ظریف که صد جا شکسته بیش این اختلاط چیست که با خاره می‌کند

5 فردا نمایمش که سوی جیب جان رود وحشی که جیب عاریتی پاره می‌کند

عکس نوشته
کامنت
comment