- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این باغ سراسر همه پر باد وزانست جنبیدن این شاخ درخشان همه زانست
2 او را نتوان دید، که صورت نپذیرد هر چند که صورتگر رخسار رزانست
3 بس رنگ بر آرد ز سر این خم پر از نیل آن خواجه، که سر جملهٔ این رنگ رزانست
4 آن عقل، که بر هر غلط انگشت نهادی در صنعت آن کار که انگشت گزانست
5 صد رنگ ببینیم درین باغ به سالی کین چیست؟ بهار آمد و این چیست؟ خزانست
6 هر لحظه برون آید ازین صفه نباتی کندر هوس او شکر انگشت گزانست
7 ای اوحدی، انگور خود از سایه نگهدار تا غوره نماند، که شب میوه پزانست