1 سوم موبد چنان زد داستانی که با گرگی گله راند شبانی
2 رباید گوسفندی گرگ خونخوار در آویزد شبان با او به پیکار
3 کشد گرگ از یکی سو تا تواند ز دیگر سو شبان تا وارهاند
4 چو گرگ افزون بود در چارهسازی شبان را کرد باید خرقه بازی
1 خداوندا در توفیق بگشای نظامی را ره تحقیق بنمای
2 دلی ده کو یقینت را بشاید زبانی کافرینت را سراید
1 کلید رای فتح آمد پدید است که رای آهنین زرینکلید است
2 ز صد شمشیرزن رای قوی به ز صد قالب کلاه خسروی به
1 چو روزی چند شاه آنجا طرب کرد به یاری خواستن لشگر طلب کرد
2 سپاهی داد قیصر بیشمارش به زر چون زر مهیا کرد کارش