-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در ره دانش بفکر تا بتوان گام زن تا که بجنبد بجنب ورنه بجنبان بفن
2 دست ز فکرت مدار تا که بحیرت رسی دست طلب بعد از آن در کمر ذکر زن
3 ذکر چو بر دل زند و اله و مذکور شو چشم و دل و گوش و هوش جمله بدانسو فکن
4 میبردت فکر و ذکر در ره عرفان و انس تا که بمحنت کشد کار دل و جان و تن
5 چون بمحبت رسی جذبه رسد زانطرف تا کشدت سوی خود تارهی از خویشتن
6 باز ندانم چها از پس آن رو دهد گم شودت جان و تن وارهی از ما و من
7 چونکه گرفتی قرار در کنف لطف یار گویدت ای پیک من رو سوی دارامحن
8 باز فرستد ترا جانب دار العنا تا بتو گردد جدا راهبر از راهزن
9 لطف پیاپی ز یار مینگذارد قرار در کف او اختیار جلّ و عزّ ذوالمنن
10 تا کی از اقوال فیض دعوی دانش کنی در ره احوال نیز یکدوسه گاهی بزن