- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کلفت زخاطرم دل بیدار می برد زنگ از دلم پیاله سرشار می برد
2 بی گریه دست و پای تو موجی است در سراب بیهوده عرض کوشش بسیار می برد
3 ناصح ز منع باده اگر نوش می کند دیوانه را به دیدن خمار می برد
4 آواره گل ز آبله خون نچیده است پایی که ره به کوچه زنار می برد
5 نازکدلان برای شگون می خرند اسیر مفت دلی که حیرتش از کار می برد