خونئی را زار از عطار نیشابوری الهی نامه 3151

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

خونئی را زار میبردند و خوار

1 خونئی را زار میبردند و خوار تا درآویزند سر زیرش ز دار

2 او طرب میکرد و بس دل زنده بود خنده میزد وان چه جای خنده بود

3 سایلی گفتش که آزادی چرا وقت کشتن این چنین شادی چرا

4 گفت چون عمر از قضاماند این قدر کی توان برد این قدر در غم بسر

5 تا که این میگفت حق دادش نجات از ممات او برون آمد حیات

6 هرچه برهم مینهی بر هم منه هیچ کس را هیچ بیش و کم منه

7 هرچه داری جمله آنجا میفرست کم بود از نیم خرما میفرست

8 زانکه هرچ آنجا فرستی آن تراست وانچه میداری نگه تاوان تراست

عکس نوشته
کامنت
comment