1 گویند به من که بیقراری نکنم شبهای فراق اشگباری نکنم
2 تا هست مرا آتش عشقش بر سر یک لحظه چو شمع ترک زاری نکنم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 زصید من چه شود گر عنان بگردانی عنان ز صید من ناتوانی بگردانی
2 زگلبنی که برو بلبل آشیان بستی گلش چو ریخت مباد آشیان بگردانی
1 از ما درین گلستان جویند گر نشانی بر گلبنی است ما را دیرینه آشیانی
2 با ما اگر نشینی از مصلحت زمانی عمری پی تلافی هم بزم دیگرانی
1 آرد شبیخون چون هجرت ای ماه گیرد بلندی شبهای کوتاه
2 مجنون محزون گریان بوادی لیلای سرخوش خندان بخرگاه
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به