گویند سعدیا به چه بطال از سعدی شیرازی قطعه‌ 438

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

گویند سعدیا به چه بطال مانده‌ای

1 گویند سعدیا به چه بطال مانده‌ای سختی مبر که وجه کفافت معینست

2 این دست سلطنت که تو داری به ملک شعر پای ریاضتت به چه در قید دامنست؟

3 یکچند اگر مدیح کنی کامران شوی صاحب هنر که مال ندارد تغابنست

4 بی‌زر میسرت نشود کام دوستان چون کام دوستان ندهی کام دشمنست

5 آری مثل به کرکس مردارخور زدند سیمرغ را که قاف قناعت نشیمنست

6 از من نیاید آنکه به دهقان و کدخدای حاجت برم که فعل گدایان خرمنست

7 گر گوییم که سوزنی از سفله‌ای بخواه چون خارپشت بر بدنم موی، سوزنست

8 گفتی رضای دوست میسر شود به سیم این هم خلاف معرفت و رای روشنست

9 صد گنج شایگان به بهای جوی هنر منت بر آنکه می‌دهد و حیف بر منست

10 کز جور شاهدان بر منعم برند عجز من فارغم که شاهد من منعم منست

عکس نوشته
کامنت
comment