1 گویند که معشوق تو زشتست و سیاه گر زشت و سیاهست مرا نیست گناه
2 من عاشقم و دلم بر او گشته تباه عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پشت من بشکست همچون پر شکن زلفین یار اشک من بیجاده گون و چشم من بیجاده بار
2 هر زمان چشمم فشاند بر گل زرد ارغوان هر زمان زلفش کندبر نسترن عنبر نثار
1 چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
2 خاک را چون ناف آهو مشک زاید بیقیاس بید را چون پر طوطی برگ روید بیشمار
1 بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
2 چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به