- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نام ترا شنیدن، چون آرزوی جانست بر لب مقام دارد، چون درد لب همانست
2 یک مرغ فارغ البال، در این چمن ندیدم در دام اگر نباشد، در بند آشیانست
3 شوخ الف قدمن، هر گه کمان کشیدی پنداشتم خدنگی، در خانه کمانست
4 دل شد هزار پاره، نالد هزار دستان این خود ز قصه عشق، آغاز داستانست
5 در باغ آفرینش، ما بخت شعله داریم از چارفصل ما را، قسمت همین خزانست
6 از دست و پا زدن ها، کاری نمی گشاید پا بر نیاید از گل، دستم بسر همانست
7 آهی که بی سر شکست، از دل بلب نیاید هر جا که باشد این گرد، همراه کاروانست
8 گر در بلای غربت، آواره وطن را چیزی به از وطن هست، مکتوب دوستانت
9 غم را کلیم شادی، از بخت خفته ماست پیوسته دزد خوشدل، از خواب پاسبانت