1 طرهٔ شب را مطرّا کرده اند نور روی روز پیدا کرده اند
2 خوش در میخانه را بگشاده اند ساغری پر می به رندان داده اند
3 در نظر نقش خیالی بسته اند با خیال خویش خوش پیوسته اند
1 عین ما جو و در این بحر به جز ما مطلب غرق دریا شو و جز ما تو ز دریا مطلب
2 ما حبابیم زده خیمهای از باد بر آب به از این در دو سراخانه و مأوا مطلب
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد
1 به حمدالله که من امروز از بند بلا جستم به دام عشق افتادم ز دست عقل وارستم
2 چنان حیران ساقیم که جام از می نمیدانم چنان مستم که از مستی نمی دانم که من مستم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به