جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

از از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 886

غزل 886 ام از 6329 غزلیات

از رسن زلف تو خلق به جان آمدند

1 از رسن زلف تو خلق به جان آمدند بهر رسن بازیش لولیکان آمدند

2 در دل هر لولیی عشق چو استاره‌ای رقص کنان گرد ماه نورفشان آمدند

3 در هوس این سماع از پس بستان عشق سروقدان چون چنار دست زنان آمدند

4 بین که چه ریسیده‌ایم دست که لیسیده‌ایم تا که چنین لقمه‌ها سوی دهان آمدند

5 لولیکان قنق در کف گوشه تتق وز تتق آن عروس شاه جهان آمدند

6 شاه که در دولتش هر طرفی شاهدی سینه گشاده به ما بهر امان آمدند

7 شیوه ابرو کند هر نفسی پیش ما گر چه که از تیر غمز سخته کمان آمدند

8 شب رو و عیار باش بر سر هر کوی از آنک زیر لحاف ازل نیک نهان آمدند

9 جانب تبریز در شمس حقم دیده‌اند ترک دکان خواندند چونک به کان آمدند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر از رسن زلف تو خلق به جان آمدند

شاعر شعر از رسن زلف تو خلق به جان آمدند چه کسی است ؟

شاعر شعر از رسن زلف تو خلق به جان آمدند جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر از رسن زلف تو خلق به جان آمدند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر از رسن زلف تو خلق به جان آمدند چیست ؟

قالب شعر از رسن زلف تو خلق به جان آمدند غزل است

مضمون اصلی شعر از رسن زلف تو خلق به جان آمدند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین است.
بنر