- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنین دادند ره بینان دمساز خبر از بوعلی فاربد باز
2 که گفت ای مرد نه خوش شو بخواندن نه دل ناخوش کن از خُسران و راندن
3 قبول خویش را مشمر غنیمت مشو گر رَد شوی هرگز هزیمت
4 که چون نفریبی از نعمت دمی تو نگردی از بلا پست غمی تو
5 برون این همه رنگ دگرگون برنگی دیگرت آرند بیرون
6 اگر این رنگ افتد بر رگویت دو عالم عنبرین گردد ز بویت
7 اگر این رنگ یابی ای یگانه نباید هیچ چیزت جاودانه
8 همه چیزی چو ازتو چیز گردد ترا کی مَیلِ چیزی نیز گردد
9 چو تو دائم تو باشی بی بهانه همه چیزی توداری جاودانه
10 چو دائم محو باشی در الهی ز تو خواهند امّا تو نخواهی