این نه خط است که آرایش از سحاب اصفهانی غزل 161

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

این نه خط است که آرایش حسن تو فزود

1 این نه خط است که آرایش حسن تو فزود سایه ی زلف سیاه تو رخت کرد کبود

2 این نه خط است که آرایش او خواست چو دود دود آه من از آیینه ی او عکس نمود

3 خط او سر زد و شادم که به عشاق او را التفاتیست که هر روز فزون خواهد بود

4 صیقل حسن کز آئینه ی جان زنگ زداست زنگ از آئینه ی خود چون نتوانست زدود؟

5 آن لب لعل که از کار جهان عقده گشاست عقده از کار فروبسته ی خود چون نگشود؟

6 وقت آن است که آن طره ی طرار دهد باز پس نقد دلی را که از عشاق ربود

7 تخم مهری که در آن باغ فشاندیم (سحاب) حاصلش راز خجالت نتوانیم درود

عکس نوشته
کامنت
comment