1 تادر دشت هست و جو باره نیست از کوشش و کشش چاره
2 ای خداوند هفت سیّاره پادشاهی فرست خونخواره
3 تا در دشت را چو دشت کند جوی خون راند او ز جو باره
4 عدد هر دوشان بیفزاید هر یکی را کند بصد پاره
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 هر کرا زلف عنبرین باشد طبع اوبا وفا بکین باشد
2 چون بود بر رخ تو طرّۀ تو نقش چین بر حریر چین باشد
1 سوز عشقت جگر همی سوزد تاب رویت نظر همی سوزد
2 تو چه دانی ؟که آتش رخ تو نظر اندر بصر همی سوزد
1 گر بر دل من رحم کند یارچه باشد؟ ور یاد کند از من غمخوار چه باشد؟
2 با قامتش از سرو خرامنده چه اید؟ با عارض او سوسن و گلنار چه باشد؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **