- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این جا شکری هست که چندین مگسانند یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند
2 بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند
3 ای قافله سالار چنین گرم چه رانی آهسته که در کوه و کمر بازپسانند
4 صد مشعله افروخته گردد به چراغی این نور تو داری و دگر مقتبسانند
5 من قلب و لسانم به وفاداری و صحبت و اینان همه قلبند که پیش تو لسانند
6 آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت چون صبح پدیدست که صادق نفسانند
7 و آنان که به دیدار چنان میل ندارند سوگند توان خورد که بی عقل و خسانند
8 دانی چه جفا میرود از دست رقیبت حیفست که طوطی و زغن هم قفسانند
9 در طالع من نیست که نزدیک تو باشم میگویمت از دور دعا گر برسانند