1 یک دل آسوده در این باغ نیست لالهای نبود که او را داغ نیست
2 قتل تیهو بس که کار طغرل است صلصل و دراج صید زاغ نیست
1 میکنم جان در غم او کندن جانم عبث در وفایش عهد کردم عهد و پیمانم عبث!
2 نالهام بشنید و تأثیری به گوش او نکرد از فراقش گریه و فریاد و افغانم عبث!
1 حضور خویش خواهی جبر ما را تو مغروری به حسن ای بیمدارا!
2 به سیخ ناز مژگانت کشیدی دل دلدادگان مبتلا را!
1 ماه من هرگه کشاید طره لبلاب را میبرد از جعد هر زن گوش آب و تاب را
2 افکند از رتبه از رخ افکند جلباب را درد انوار جمالش صافی مهتاب را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به