هیچ راز از دیده صاحب از نظیری نیشابوری غزل 96

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

هیچ راز از دیده صاحب تمیزان دور نیست

1 هیچ راز از دیده صاحب تمیزان دور نیست تا به صدر از لب خبر دارم ولی دستور نیست

2 هرکه از معشوق غافل گشت لذت درنیافت دیده بی معرفت را در دو دنیا نور نیست

3 گل گریبان چاک و نرگس مست رفتند از چمن سرو را غیر از هوایی در سر مخمور نیست

4 بر در پیر مغان هرگز نمی میرد کسی در مقامی کاب حیوان هست غیر از سور نیست

5 چون سرای کاروانگاهست دنیا بر گذر شب نمی آید که صد مسکین درو رنجور نیست

6 سینه ای دارم که از مرهم جراحت می شود زخمی از نیش محبت نیست کان ناسور نیست

7 بنده گر بی باکیی کرد، از خداوندی ببخش گرچه مغرور است اما جز به تو مغرور نیست

8 عشق یوسف را درین سودا به دیناری فروخت بندگی خواهد، پیمبر زادگی منظور نیست

9 بر بجا گر عشق اینجا لاف رفعت می زند جلوه ها در بطن عاشق هست کاندر طور نیست

10 کوهکن را خود به ناخن سنگ می باید برید جوی شیر و نقش شیرین کار هر مزدور نیست

11 گر ثری گر عرش اینجا لاف رفعت می زنند جلوه ها در بطن ماهی هست کاندر طور نیست

12 عافیت خواهی «نظیری » بسته خوبان مشو از نتاج حسن اگر حور از ملک مستور نیست

عکس نوشته
کامنت
comment