یک بار نباشد که نیازرده‌ام از وحشی بافقی غزل 350

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو

1 یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو در حیرتم از خود که چه خوش کرده‌ام از تو

2 خواهم که حریفی چو تو خوبت بچشاند ته ماندهٔ این رطل که من خورده‌ام از تو

3 این میوه که آلوده به زهرم لب و دندان نوباوهٔ شاخی‌ست که پرورده‌ام از تو

4 سد پردهٔ خون گشت بر عقدهٔ غم خشک دل مرده‌تر از غنچهٔ پژمرده‌ام از تو

5 چون وحشی اگر عمر بود بر تو فشاندم جانی که به نزدیک لب آورده‌ام از تو

عکس نوشته
کامنت
comment