- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هیچگه جوش سرشک از مژه ما کم نیست اینقدر آب سزاوار گل آدم نیست
2 ما بنظاره پریشان و خرابیم از آن شانه از صحبت زلف تو چرا در هم نیست
3 جرم مستان همه بر گردن خود می گیرد دختر رز که جوانمرد چو او آدم نیست
4 همه از حسرت لعل لب او در تابند سنگ بر سینه زنان کیستکه چون خاتم نیست
5 نام او در همه دوری بزبانها بودست روشناس است زمی، شهرت جام از جم نیست
6 بیرخت تنگدلی بسکه جهانرا بگرفت در چمن عرصه گنجایش یک شبنم نیست
7 بسکه دلهای عزیزان ز نفاق از هم گشت هر کجا بزم شود روی دو کس با هم نیست
8 چشم داغ تو بسی شور فتادست کلیم چون نباشد که بغیر از نمکش مرهم نیست